دوش در خیمهاش از غصه نجاتم دادند تـا فـدایـش بـشـوم بـرگ بـراتـم دادنـد از عسل حرف زدم شاخه نـباتم دادند یا حـسن گـفـتـم فـوراً حـسـنـاتـم دادنـد
بیخیال همهام حضرت او را عشق است پدرم یاد به من داده عمو را عشق است
قاسمم من که به یل های عرب هم ردهام با همین سن کـمم مرشد این میـکـدهام بـا زره کـار نـدارم بـه کـفــن آمــدهام من سر از دشمن مزدور به رزمم زدهام
اشـهــد أنّ حـسـیـن بـن عـلـی ثــارالله وقت جـنگـم همه گـفـتـنـد که مـاشـالله
بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.
بـا زره کـار نـدارم بـه کـفــن آمــدهام من سر ازرق و چندین پسرش را زدهام
ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایتهای معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید میکنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشتهاند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کردهاند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمیگردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین میکشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.
ولـی الان بـدنـم بـیـن بـیــابـان مـانـده بـه تـن مـن اثـر سـم سـتـوران مـانـده عمو از دیدن من خم شده حیران مانده روی لبهام فقـط ذکر حسن جان مانده
سنگ ها بوسه گـرفـتـند هـمه از رویم پیچ خوردست به یک نیزۀ کوفی مویم
ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ باران، نیزه زدن و ... نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد و به زمین افتاده و به شهادت رسیدند. در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش آمده و بزرگ شود!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.
لـگـدی خـورده به روی پـر افتادۀ من کـج شده زیـر لـگـدهـا سـر افـتادۀ من خـم شد از چند جهـت پیکـر افتادۀ من وای بـر حــال دل مــادر افـتــادۀ مـن
خـبـرم را بـبـر ای بـاد بــرای زهــرا پهلـویم درد گرفـته است فدای زهـرا!
ای عمو پُر شده در هر گذر آوازه من مثل یک ظرف عسل ریخته شیرازۀ من کیف کن کیف کن الان ز قد تـازه من زره جـنگ ابالفـضـل شـد انـدازۀ مـن
چه عجـب گر سر پاشـیده معـما بشود خُودِ عـباس به روی سر من جا بشود